فرقه باطنیهالحاد و کفر برخی فرق و مذاهب توسط بسیاری از نویسندگان، توجه محققین را جلب مینماید. بدون شک تحقیق در مساله تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسی عقائد و عملکرد فرقه ناممکن است و از سوئی سوء برداشتها و افترائاتی نیز دیده میشود که باید با تحقیق واضح شود. از این رو در این نوشتار به بررسی فرقه باطنیه و نیز سوء برداشتهای وابسته به این عقیده پرداخته میشود. ۱ - انشعابات اسماعیلیهبا وفات اسماعیل، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور میکند و همان مهدی موعو د است و معتقدند که استشهاد امام صادق (علیهالسّلام) به مرگ او یک نوع تقیه بوده که از ترس خلیفه عباسی به عمل آورده است و عدهای دیگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمدمنتقل شد و جمعی معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است- امام میباشد و امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست. [۱]
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت - لبنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳۷، ص۱۰.
[۲]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۴۶.
۲ - علت نامگذاریبا رواج تفکر اسماعیلی در مناطق مختلف، به نامهای مختلفی نیز خوانده میشدند. ایشان در عراق به باطنیه و مزدکیه و قرامطه مشهور بودند و در خراسان به تعلیمیه و ملحده و در مصربه به فاطمیین شهرت داشتند. [۳]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۷.
لکن با این حال بعد از زمانی لقب مشهور ایشان همان باطنیه میشود. زیرا این نام از مبنای عقاید این فرقه گرفته شده است. زیرا ایشان معتقدند هر امر شرعی باطنی دارد و ظاهری؛ مثلا باطن روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسیدن به امام و باطن نماز را فرمانبرداری امام میدانستند و نیز معتقدند که قرآن و احادیث دارای معنی ظاهری و باطنی است.۳ - تاریخچه باطنیهبه معتقدین به امامت محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطنی میگویند. این تفکر که به اسماعیلی نیز مشهور است حداقل بعداز شهادت امام صادق (علیهالسّلام) به طور عام مطرح میشود ولی در زمان مامون و معتصم عباسی در جامعه منتشر میشود. [۶]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۸.
اعتقاد به ائمه مستور در این دوره با روش مخفی این سیستم و همچنین اعتقاد به برخی عقاید مخصوص، موجودیت باطنیه را رقم زد. اما بعد از این گفته شده است که دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن میمون قداح بطور مشخص رهبری این تفکر انحرافی را به عهده داشتند. [۸]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۱۶.
میمون بن دیصان و محمد بن الحسین ملقب به ذیذان نیز از موسسین تفکر باطنی خوانده شدهاند. [۹]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۶.
ذیذان به نشر این تفکر اقدام نمود و ابتدا معدودی از کردهای کوهستان ناحیه بدین به او ملحق شدند. بابک خرمی که در این ناحیه حکومت مینمود با باطنیه هم پیمان بود و شاید او بود که با پیمانش توان باطنیه را در ایران گسترش داد. [۱۰]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۶.
[۱۱]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۸.
این حمایت نشان دهنده ماهیت شورشی و ساختارشکنانه باطنیه است. این روند به باطنیه دیلم نیز منجر میشود. از سوئی میمون بن دیصان به سوی مغرب هجرت نمود. وی در این مکان خود را منتسب به نسل عقیل بن ابی طالب معرفی کرد و با اوج گیری پیروانش خود را از نسل محمد بن اسماعیل معرفی نمود. برخی عبید الله مهدی سرسلسله فاطمین مصر را سعید بن الحسین بن احمد بن عبدالله بن میمون بن دیصان میدانند که با تغیر اسم و نسب خود را از علویین معرفی کرد. [۱۲]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۶.
[۱۳]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۷.
در واقع نیمه پنهان و مستور اسماعیلیه بخصوص در اوائل حضور این تفکر در عرصه اجتماع، همان تفکر باطنیه است. این تفکر به تفکیک در ایالت بابک خرمی، دیلم، بحرین، یمن، فارس، نیشابور و مغرب استیلا یافت. قرامطه و فاطمیین که بر مناطقی از ایران و عراق و مصر به قدرت رسیدند به نوعی اقتدار و ظهور تفکر باطنی را نمایش میدادند. ۴ - عقاید باطنیهبرخی این فرقه را توبیخ میکنند و به تکفیر هم میرسانند و برای خود ادلهای بیان میکنند. این بیانات را با عقاید و مبانی باطنیه ذکر میکنیم: ۱. مالک بن انس گفته که توبه فرقه باطنیه مقبول نباشد. چرا که توبه ایشان را هم باطنی خواهد بود. ۲. عدهای از نویسندگان معتقدند که باطنیه را عدهای از اولاد مجوسیان وضع کردند. زیرا باطنیه حقیقتی جز دین مجوس ندارد و با همین اعتقاد به تاویل شریعت دست زدند و مبانی مجوس را ثابت نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد: [۱۴]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۹ و۲۷۰.
الف. همانطور که مجوس نور و ظلمت را خدایان خویش میدانستند این فرقه خدا را فاعل خیرات و شیطان را فاعل شرور معرفی میکنند که در واقع تاویل معارف دینی به مبانی مجوس میباشد. ب. تقدس آتش توسط مجوس باعث این شد که باطنیه در مساجد به سوزاندن عود روی بیاورد و حتی برامکه زمان هارون، مجمری بزرگ از عود را داخل کعبه گذاشتند. ج. همانطور که مجوس ازدواج با محارم را جایز میدانست، باطنیه نیز هر فسق و فحشایی را مباح میدانستند. ۳. معتقدند که ائمه ایشان بر روال عدد هفت محقق میشوند ولی نقباء ایشان بر عدد دوازده میباشند. ۴. هفتمین امام را به محمد بن اسماعیل تمام نموده و بعد از وی قائل به امامت ائمه مستور شدهاند. این افراد بطور مخفیانه به حفظ شخصیت خویش میپردازند ولی افرادی به عنوان داعی بطور آشکار برای یاری و بیعت با این ائمه مستور فعالیت میکنند. ایشان معتقدند با خفاء امام باید داعیان ظاهر باشند. بعد از اینکه با فعالیت بسیار، این پیشوایان به حکومت رسیدند دوران امامان ظاهر شروع میشود و این در حالی است که داعیان در این زمان میتوانند مخفی و مستور شوند و میتوانند ظاهر باشند. بطور کلی معتقدند که زمین از امام زنده و قائم خالی نیست؛ چه اینکه ظاهر باشد و یا مستور. ۵. معتقدند که هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد و یا با او بیعت نداشته باشد به مرگ جاهلی مرده است. ۵ - افتراء به شیعهعبدالله بن میمون قداح و پدرش میمون بن دیصان از اصحاب مورد اعتماد امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) میباشند. [۱۸]
علامه حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۱ هجری قمری، ۱ جلدی، ص۱۰۸.
نقل روایات بسیار او شاهد این مدعی است و انتساب ایشان به باطنیه بلاشک از افترائات اهل سنت است؛ همانطور که به زراره و محمد بن نعمان و سلیمان اقطع و عبدالله بن یعفور و یونس بن عبدالرحمن و هشام بن حکم افتراء زده و اقوال و فرق جعلی باطلی را به ایشان منتسب نمودند. [۲۰]
محمد بن عمر کشی، رجال الکشی، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ هجری شمسی، ۱ جلدی، ص ۲۶۹.
علت این افتراء فقط برای دشمنی با تشیع است و الا این عقایدی که به باطنیه منسوب میباشد برگرفته از تفکرات بدترین زنادقه است. [۲۱]
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳، ص۲۱۰.
این افراد قبل از اسلام تابع شخصی به نام دیصان بودهاند و مکتب خویش را دیصانیه معرفی میکنند. [۲۲]
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، لبنان، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۴ هجری قمری، ۱۱۰ جلدی، ج۳، ص۲۱۱.
این فرقه از منشعبات ثنویه میباشد و عقایدی شبیه مانویه و مزدکیه و مجوسیه و مرقیونیه دارد.این ادعا از زبان نویسندگان اهل سنت نیز بیان شده و معتقدند که باطنیه را عدهای از اولاد مجوسیان وضع کردند. [۲۴]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۹.
به تصریح ابومنصور بغدادی باطنیه از فرق امت اسلام محسوب نمیشوند بلکه از فرق مجوس میباشد. [۲۵]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۱۱.
[۲۶]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۱۶.
[۲۷]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۵.
با این حال با کدام توجیه اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را از سران باطنیه میدانند؟ [۲۸]
بغدادی، عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷، الطبعةالثانیة، ۱مجلد، ص۲۶۶.
این انتساب جز جهل و عدم دقت یا خصومت مذهبی این نویسندگان را نمیرساند.۶ - سوء برداشتبطلان عقاید و مرام باطنیه بر کسی از مسلمین مخفی نیست اما عدهای نابخردانه بااینکه میدانند این فرقه از منشعبات اسماعیلیه است ولی با اطلاق شیعه و رافضه به آنها همه شیعیان و اسماعیلیان را کافر میدانند در حالی که شیعه در عقاید و عمل با باطنیه و اسماعیلیه بسیار تفاوت دارد. اما زخمی که اهل سنت از حکومت اسماعیلیه و باطنیه دیدند باعث شد تا اهل سنت بدون توجه به مبانی و معارف شیعی، باد اهانت و تکفیر را به سوی تشیع نیز بگشایند. این در حالی است که علماء شیعه به مخالفت با باطنیه اقدام نموده و با بیان علمی به نقد مبانی و معارف باطنیه میپرداختند. ابوعبدالله الحسین بن المظفر بن علی الحمدانی از شاگردان شیخ طوسی کتاب هتک استار الباطنیه را در رد مبانی باطنیه مینویسد [۳۰]
رازی، شیخ منتجب الدین علی بن عبید الله، الفهرست، قم، انتشارات کتابخانه آیتالله مرعشی، ۱۳۶۶ هجری شمسی، یک جلد، ص۴۷.
و علماء دیگری مانند فضل بن شاذان نیشابوری نیز رد علی الباطنیه را در مجموعه کتب علمی خویش آوردهاند.علاوه بر اینکه تمام معارف تشیع که در رد کفار و زنادقه و منحرفین صادر شده، افکار و عقاید باطنیه را هم به بطلان کشانده است.۷ - پانویس۸ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شفاعت در اسلام»، تاریخ بازیابی ۲۳/۱/۱۳۹۵. |